جدول جو
جدول جو

معنی به هم آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

به هم آمدن
کنایه از به هم پیوستن دو چیز، سربه هم آوردن
تصویری از به هم آمدن
تصویر به هم آمدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از با هم آمدن
تصویر با هم آمدن
همراه یکدیگر آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز هم آمدن
تصویر باز هم آمدن
التیام یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به سر آمدن
تصویر به سر آمدن
تمام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به عمل آمدن
تصویر به عمل آمدن
اجرا شدن، انجام شدن، عمل آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم برآمدن
تصویر به هم برآمدن
تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم آوردن
تصویر به هم آوردن
به هم رساندن، به هم بستن، فراهم آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم برآمدن
تصویر به هم برآمدن
((بِ هَ بَ مَ دَ))
دلتنگ شدن، اندوهگین گشتن، خشمگین شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باهم آمدن
تصویر باهم آمدن
به اتفاق یکدیگر آمدن معا آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به هم زدن
تصویر به هم زدن
خراب کردن، باطل کردن
مخلوط کردن، زیر و رو کردن، آشفته کردن
شوریده کردن، برهم زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم زدن
تصویر به هم زدن
((~. زَ دَ))
خراب کردن، باطل کردن، منحل کردن، آمیختن، دوستی را با کسی قطع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهم آمدن
تصویر بهم آمدن
پیوستن دو چیز سر بهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار